
ای دل بنشین درد دلت را رو کن لب واکن و با واژه بزن ،جادو کن
ای دل مگذار از دم خود دود شوم عشقم ،مپسند این همه نابود
آتش بزن!این نامه ی من سوختنی ست ابیات پر از داغ من آتش زدنی ست
من را بگذار عشق زمین گیر کند این زخم سراسیمه مرا پیر کند
من زندگی ام پچ پچ مردم شده است بازیچه ی اطفال کهنسال شده است
من زندگی ام قصه ی مردم شده است یک دل وسط زندگی ام گم شده است
می سوزم و می گریم و جان می گیرم با این همه هر بار زبان می گیرم.
**((سمیه گویلی))**
نظرات شما عزیزان:
